مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

مهرسا

تاب تاب... ا باسی

سلام به دختر گلم مهرسایی این روزا خیلی سرت گرمه با اومدن عمو و زهرا جان کلی باهاشون بازی میکنی. عمو رو که کلا عطا صدا میزنی با اینکه میدونی عموی شما هستن و گاهی که از دستت در میره میگی عمو عطا...کلا دوست داری مثل بزرگترا صحبت کنی چون گاهی که من بابایی رو صدا میزنم شما هم پشت سر من بابا رو به اسم صدا میزنی. جالب اینه که این کاراتو وقتی آدم عصبانیه یا حسابی هول کرده از ترس انجام میدی. مثلا:  به پیاز علاقه خاصی پیدا کردی (البته خام و با پوست) یکیش رو تو دستت گرفته بودی و میخواستی امتحانش کنی و گازش بزنی هرچی گفتم مهرسا جان اینا خوردنی نیست کثیفه.....انگار نه انگار... بعد گفتم بابایی بیاین که مهرسا به پیازها دست زده....(که مثل...
18 بهمن 1391

5 بهمن 91

سلام  به دختر گلم این روزا خیلی شیطون شدی و البته با نمک...چون دوست داری هرچی ما میگیم تکرار کنی و به قول خاله لیلا از هر جمله یه کلمه (معمولا آخرین کلمه) رو تکرار میکنی.دیشب که خاله لیلا و عمو هومان اومده بود سعی میکردی اسم عمو هومان رو بگی و صداش میکردی امان (بین ا مان و آمان) متغیر بود گفتنت... اگه کسی بره جایی یا حتی چیزی سر جای خودش نباشه میگی:  اف ته (همون رفته خودمون ولی با مکث روی ت) بعضی روزا یه ریتمی واسه حرف زدنت انتخاب میکنی و تا زمانی که فراموشش کنی همونجوری صحبت میکنی مثلا یه روز صبح همه چیز رو با تکرار حرف اولش (دیروز):  بده به - بابا با .....تا شب که بخوابی و احتمالا فرداش دیگه ...
8 بهمن 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرسا می باشد